نبیه بری رئیس مجلس لبنان، تلاشها برای ایجاد اختلاف میان او و حزبالله را بیثمر گذاشته و تأکید کرده که وحدت میان متحدانش خدشهناپذیر است. منابع نزدیک به حزبالله و امل میگویند که آنها نه تنها با طرح فعلی مخالفاند، بلکه اصلاً آماده ورود به هیچگونه گفتوگویی درباره خلع سلاح نیستند، بهویژه در شرایطی که رژیم اسرائیل بدون دادن هیچ تضمینی، خلع سلاح را شرط توقف تجاوزاتش کرده است. صورت مسئله گویاست:
در این شرایط، تصمیم نهایی دولت درباره طرح ارتش میتواند لبنان را وارد مسیری کاملاً جدید و بحرانی کند. تصویب طرح به معنای تنشزایی جدی و احتمال انفجار اوضاع است، در حالی که تعلیق یا عقبنشینی از آن میتواند راه را برای گفتوگوی داخلی و تفاهم باز کند. تمرکز اصلی در حال حاضر بر واکنش حزبالله و امل و گزینههایی است که آنها در اختیار دارند. در سطح بینالمللی، آمریکا و فرانسه فشارهای خود را بر دولت لبنان افزایش دادهاند تا طرح خلع سلاح را طبق جدول زمانی مشخص اجرا کند.
معاون نماینده آمریکا و فرستاده فرانسه بهزودی به بیروت بازمیگردند تا بر روند پیشبرد این دستورکار نظارت داشته باشند. آمریکا خواستار تصمیم اجرایی روشن درباره انحصار سلاح در دست دولت است و از اظهارات صرف مقامات لبنانی قانع نمیشود. روزنامه اسرائیلی هآرتص نوشته که هرچند لبنان در جدولهای زمانی انعطافپذیر عمل میکند، اما واشنگتن اصرار دارد که طرح ارتش در موعد مشخص ارائه و اجرا شود. از سوی دیگر، اسرائیل نیز با سوءاستفاده از وضعیت، آزادی عملیاتی خود در لبنان را حفظ کرده و از اختلافات داخلی برای تقویت موقعیت خود در مذاکرات بهره میبرد.. گروههای مقاومت نسبت به هرگونه اقدام سلبی علیه موجودیت سلاح مقاومت (در استمرار رویکرد کنونی ژوزف عون و نواف سلام) هشداردادهاند. صورت مسئله گویاست: نه تنها حزب الله و امل با طرح فعلی مخالف هستند، بلکه اصلاً آماده ورود به هیچگونه گفتوگویی درباره خلع سلاح نیستند، بهویژه در شرایطی که رژیم اسرائیل بدون دادن هیچ تضمینی، خلع سلاح را شرط توقف تجاوزاتش کرده است. روند کنونی در بیروت میتواند به دو نتیجه متفاوت منتهی شود: انفجار اوضاع در لبنان به واسطه اصرار دولت بر خلع سلاح یکطرفه مقاومت یا بازگشت به مولفههای ثبات و استقلال واقعی. ژوزف عون و نواف سلام در طول هفتههای گذشته و اخیر خطاهای محاسباتی زیادی را در عرصه سیاست خارجی و مسائل امنیتی کشورشان مرتکب شدهاند که مهمترین آنها تصویب کلیت خلع سلاح مقاومت بوده است. پس از این اقدام دولت لبنان، مقامات آمریکایی و صهیونیستی وقیحانه اعلام کردند حتی در صورت خلع سلاح حزب الله، خبری از ترک مناطق اشغال شده لبنان توسط تل آویو نیست و این عقب نشینی به صورت مرحلهای (و تضمین نشده) صورت میگیرد! درست در چنین شرایطی تصمیم نهایی دولت درباره طرح ارتش میتواند لبنان را وارد مسیری جدید (بهتر) یا بحرانیتر کند. در این میان نقش دو دولت مداخله گر غربی یعنی آمریکا و فرانسه را نمیتوان فراموش کرد. واشنگتن و پاریس فشارهای خود را بر دولت لبنان افزایش دادهاند تا طرح خلع سلاح را طبق جدول زمانی مشخص اجرا کند.
در چنین موقعیتی بیش از هر زمان دیگری نیاز به درک واقعیات گذشته، جاری و آتی لبنان از سوی سلام و ژوزف عون وجود دارد. بهتر است نخست وزیر و رئیس جمهور لبنان به جای اصرار بر هلع سلاح مقاومت، راه را بر استمرار امتیازدهیهای یکطرفه به تل آویو بسته و آغازگر نوعی دیالوگ موثر داخلی در بیروت با هم افزایی حزب الله و امل باشند. آیا زوزف عون و نواف سلام از این فرصت به خوبی استفاده میکنند یا همچنان در بر همان پاشنه قبلی خواهد چرخید؟! نکته مهم دیگر اینکه واشنگتن، پاریس و برخی بازیگران هم پیمان منطقهای آنها در تلاش هستند عنصر "اطلاق زمانی" در خلع سلاح مقاومت را در دولت بیروت تقویت کند. بسیاری از لبنانیها میگویند نواف سلام و ژوزف عون باید مسئولانه و صریح با این موضوع مواجهه نموده و از تبدیل شدن به پازل بازی واشنگتن در بیروت اجتناب ورزند.....
وقتی اثبات غرب تبدیل به دغدغه اصلاح طلبان میشود
برگزاری مکرر اجلاس شانگهای و بریکس در سطوح گوناگون و به طور کلی نوع روابط ما با پکن و مسکو در برهه حساس و سرنوشت ساز کنونی (که شاهد فعالسازی مکانیسم ماشه و تشدید تهدیدات همه جانبه غرب علیه ایران هستیم) مولد مباحثات گوناگنی در عرصه سیاست خارجی کشورمان بوده است. بسیاری از مخاطبان در صدد سنجش حدود و ثغور این روابط و برخی دیگر، با نگاه سیاست زده در صدد نفی مطلق آن هستد. در چارچوب یک نگاه استراتژیک کلان، وظیفه دستگاه دیپلماسی کشور این است که با تکیه بر اصل تأمین منافع ملی و همچنین دیپلماسی منطقهای و تعامل با همسایگان، مجموعهای از راهبردها را تعریف کند تا نیازها و اهداف کشور را در مقاطع مختلف برآورده سازد. روسیه، پس از تنشهای مربوط به جنگ اوکراین و گسترش ناتو به شرق، دریافته است که پذیرش کشورهایی، چون گرجستان، مولداوی، اوکراین و آذربایجان در ناتو، نیروهای نظامی اروپا را به مرزهای این کشور نزدیکتر خواهد کرد. این تحولات، تهدید غرب علیه روسیه را پررنگتر کرده و مسکو را به این نتیجه رسانده است که باید به ایران به عنوان یک شریک راهبردی، نزدیکتر شود. اگرچه در این مسیر اختلافاتی نیز میان طرفین بر سر تفسیر تحولات گذشته و جاری در حوزه روابط بین الملل وجود دارد، اما این اختلافات قطعا نمیتواند نافی اصل همپوشانی و هم افزایی طرفین در مسیر مواجهه با تهدیدات قطعی غرب تلقی گردد. کشور چین نیز در مسیر دستیابی به هژمونی و قطیبت اقتصادی-امنیتی خود در نظام بین الملل تهدیدی دائمی و ثبات برای دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکا محسوب میشود. در چنین شرایطی اصل همیاری در روابط بین الملل پکن را بر آن ساخته تا با کشورهایی مانند جمهوری اسلامی ایران که اساسا منتقد و مخالف حکمرانی غربی در حوزه روابط بین الملل هستند، ارتباط نزدیک تری برقرار کند.
هنگامی که بازیگران در نظام بینالملل با تهدیدات فزایندهای روبهرو میشوند، به طور طبیعی به دنبال یافتن شرکای تاکتیکی و استراتژیک میگردند؛ این یک اصل عقلانی در روابط بینالملل است. ایران، روسیه و چین توانایی آن را دارند که برای مقابله با تهدیداتی که منافعشان را از سوی برخی کشورها به خطر میاندازد، یک بلوک یا منظومه همافزا تشکیل دهند. پیششرط اصلی ایجاد چنین بلوکی، وجود ظرفیت و اراده لازم است که این علاقه در ایران، روسیه و برخی کشورهای حوزه شانگهای، بریکس و اوراسیا مشاهده میشود. سند سیاست خارجی روسیه، ایران را به عنوان یک ظرفیت استراتژیک برای این کشور معرفی میکند. این قاعده در خصوص چین نیز صادق است. در این میان نه خبری از وابستگی و عدم استقلال ایران است و نه خبری از عدم واقع بینی در قبال اختلافات قطعی و محتمل!
در این میان، توجه به اسناد سیاست خارجی و دکترین حاکم بر روابط دیپلماتیک روسیه و چین ضروری است. به عنوان مثال، در منشور سیاست خارجی روسیه ۲۰۲۲، به اولویت دسترسی به آبهای آزاد اشاره شده که ایران با توجه به موقعیت جغرافیایی خود، میتواند نقش مهمی در تأمین این نیاز ایفا کند. باید تأکید کرد که “نگاه به شرق” به معنای وابستگی به شرق نیست، بلکه هدف اصلی، ایجاد همافزایی استراتژیک و تاکتیکی میان ایران، روسیه، چین و سایر کشورهای شرقی برای تحقق منافع ملی است. ایران هرگز قرار نیست به یک متغیر وابسته در نظام بین الملل تبدیل شود، زیرا این امر با گفتمان انقلاب اسلامی همخوانی و نسبتی ندارد، اما این مسئله نه به معنای نفی ظرفیتهای ارزنده شرق و نه به معنای اثبات عدم دشمنی مطلق غرب با ایران است! بهتر است منتقدان همیشگی نگاه به شرق در عرصه سیاست خارجی آگاه باشند که تاریخ انقضای استناد به فرمول نخ نما و البته خطرناک "نفی شرق برای اثبات غرب "سپری شده است!
ارسال نظرات